سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنی خیلی دور خیلی نزدیک

زنی خیلی دور خیلی نزدیک

کودک که بودم زنی نقاشی هایم را جمع میکرد
من کودکی بیش نبودم و او روح بزرگی داشت
او میفهمید..درک میکرد.....آدم بود
حس بزرگش امیدی بود برای یک کودک
حالا سالهاست که نوشته هایم را پاره میکنم
آن زن هست ولی دور نمی دانم کجاست
فقط این را میدانم که بزرگ بود
و حس آدم بودن را به تمام معنا درک میکرد

//حسام الدین شفیعیان-آدم برفی//


((آدم برفی))

((آدم برفی))

هر روز آب میشوم
آیا میانه ام با خورشید بد است
یا ساخته شده ام برای آب شدن
شاید از سنگ نیستم
مصالح من زمینی نیستند
من هیچم ولی پوچ نیستم
حتی اگر کوچ کنم به کف زمین
دوباره آسمان دلش خواهد گرفت
و من دوباره ساخته خواهم شد

//حسام الدین شفیعیان-آدم برفی//


))من کودکم ولی میفهمم((

))من کودکم ولی میفهمم((

من کودکم میفهمم که
چند خنده به دنیا بدهکارم
من کودکم ولی طلبکار نیستم
میدانم شانه چیست ابرو چیست و
مو چیست
من بازی را دوست دارم
من محبت را دوست دارم
تو چه معروف باشی و چه نباشی
دیدنت را دوست دارم
من معیارم دیگر زمینی نیست
با تمام امیدواری
از این آزمون هم خواهم گذشت
چه برای همیشه و چه اگر ماندم
سلامم را به همه برسانید به آن مردی که هر روز با جارو برگ ها
را نوازش میکرد
و لبخندش و دست تکان دادنش
من کودکم ولی میفهمم
و همه را یکسان دوست دارم

//حسام الدین شفیعیان-آدم برفی//

محکمحکمحک